جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
بیایید اینجا. (بله.) خودتان را جا بدهید. شوخی نمیکنم. جا نیست. خودتان را جا بدهید. نمیدانستم اینقدر زیاد هستید، خدای من! چطور یک مادر میتواند اینقدر بچه داشته باشد و خودش هم نداند؟ […] من باید همهٔ غذاهای (وگان) را برایتان بیرون بیاورم. ما غذای زیادی داریم. اول مقداری از این را بخورید – برای شروع. این آجیل است. و بعد امروز میوه داریم. این یکعالمه عشق است، یکعالمه. […] متاسفم بابت جای کوچک. )مشکلی نیست، استاد.) فکر کردم دیشب فقط ۲۰ نفررا دیدم. دیشب، آخرین باری که دیدم، فقط ۲۰ نفر غربی بودند - سیاه، سفید، زرد و صورتی. صدای مرا از آنجا می شنوید؟ نه. فکر کردم، میخوهم که به شما افتخار بدهم که شما را به "قصر" خودم بیاورم. چون اینجا فضای شخصی من است، ازجمله دستشویی شخصی من، دوش... فکر کردم که این برای شما یک امتیاز است. نمیخواستم شما را اینطوری در هم فشرده کنم. نمیخواستم شما را اینطوری در هم فشرده کنم. (این یک افتخار است استاد.)Photo Caption: با تقویت یکدیگر، ما خوب رشد میکنیم!